معرفی دوره آموزشی ادغام یافته
«روششناسیپژوهشی» و «آمارکاربردی»
در حیطه های روانشناسی، علوم رفتاری، شناختی، جامعه شناسی
و سایر گرایشهای مختلف علوم انسانی
برای اولین بار در کشور
بسیار خوشوقتم که به اطلاع شما فرهیختگان گستره بزرگ روانشناسی، علوم رفتاری و جامعه شناسی و یا به عبارت دیگر، اعضای خانواده بزرگ علوم انسانی برسانم، یکی از دورههای آموزشی که پیرو درخواستها و اعلام نیازهای شما عزیزان، مدتهاست بدنبال برنامه ریزی برای برگزاری آن بودم، قطعی گردید.
از آنجا که بسیاری از شما گرامیان و علاقمندان، ممکن است با جایگاه و نقشی که این دوره آموزشی در زندگی حرفه ای یا علمی پژوهشی شما خواهد داشت و آثار مثبت و پایداری که بر روی رزومه علمی شما در آینده نزدیک و دراز مدت بجا خواهد گذاشت، آشنایی دقیقی نداشته باشید، توضیحاتی را در این راستا، تقدیم شما عزیزان مینمایم:
ابتدا اجازه دهید جایگاه «علم متدولوژی» یا دانش «روش شناسی پژوهشها» را در شرایط امروزی، یعنی در سالهای پایانی دهه دوم، از قرن بیست و یکم، خدمت شما، تشریح نمایم. قطعاً واضح است که هیچ پدیدهای را در شرایط امروز جهان، نمیتوان بدون ارزیابی روندهای پیشین آن، مطالعه نمود.
از سالهای نیمه دوم قرن بیستم، بتدریج جایگاه «پژوهش» در تمامی علوم و حیطههای علمی از زمین شناسی گرفته تا فیزیک، پزشکی، علوم مهندسی، علوم کشاورزی و سایر علوم کاربردی، به یک جایگاه ثابت و تعریف شده تبدیل گردید. فلذا در دانشگاهها و موسسات آکادمیک دنیا و در کریوکولومهای آموزشی رشتههای مختلف، بخصوص با اولویت رشتههای تحصیلات تکمیلی، دروس یا کورسهایی تحت عناوین «متدولوژی پژوهش (روش تحقیق)» ، «روش تحقیق پیشرفته» ، «آمار و احتمالات» و ... تعریف گردید که البته این دروس، قطعاً از تنوّع و تفاوت نسبتاً زیادی در شرایط و جایگاههای مختلف، برخوردار بود. در مراکز آموزشی عالی کشور ما نیز به تبع سایر دانشگاههای جهان، این دورهها و دروس، در کریوکولومهای رشته های مختلف تعریف و توسط اساتید رشتههای مختلف به دانشجویان ارائه گردید.
شاید بد نباشد که دیدگاه بسیاری از برنامه ریزان سطوح خرد و کلان مراکز آموزشی کشورمان را نسبت به این دروس، به نگرش برنامه ریزان آموزش و پرورش کشور نسبت به دروسی مانند هنر، نقّاشی، حرفه و فن و ...، در آموزشهای ابتدایی و متوسطه، تشبیه کرد. در طول دوران تجربیات 17 سالهام از ارائه این درس در دانشگاهها و مراکز مختلف آموزشی پژوهشی، بسیار از دانشجویان دکترا بودهاند که تجربه ارائه این دروس در مقاطع پایینتر رشته تحصیلی خود را بعنوان یکی از بدترین تجربیات تحصیلی خود، بیان مینمودند.
بنابراین بسیار روشن است که در کنار نگاه و نگرش فوق در مدیران آموزشی دانشگاهها و مراکز آکادمیک، نسبت به این دروس، انتخاب اساتید دارای دانش و مهارت کافی، برای دروس فوق نیز در اولویت نخواهد بود. حال اگر این چالشها را در کنار فقدان منابع دست اول فارسی در زمینه موضوعی فوق (متدولوژی، آمار کاربردی و ...)، در نظر بگیریم، بروندادهای نامناسب یا خروجی نیروی انسانی که در خور این جایگاه نمیباشد (با توجه به گستردگی حیطه های علمی علوم انسانی، نقش بسیار مهمی که این علوم در ایجاد و تکوین انسان و جامعه کارآمد دارد و ....)، از بارزترین ویژگیهای
اما در کنار این شرایط، در طول چند دهه اخیر، بخصوص دو دهه اخیر، تغییرات کمّی و کیفی همه جانبهای در این علم، صورت گرفت. فقط اگر بخواهیم بطور عینی این روند را در طول این دوره زمانی، تشریح کنیم، کافی است شرایط امروز را با دو دهه گذشته، مقایسه نماییم. در بسیاری از رشتههای تحصیلی که در گذشته حتی یک منبع درسی بین المللی نیز در مورد «روش شناسی پژوهش اختصاصی» فیلد خود وجود نداشت، امروزه منابع درسی و مطالعاتی متعددی وجود دارد که حتی برخی از آنها به جنبه های منحصربفردی از این دانش پرداختهاند.
در این نوشتار، قصد بررسی چرایی این روندها را ندارم، اما اگر فقط قصد مرور نتیجه یا پیامدهای این تغییرات را داشته باشیم، آنگاه در می یابیم که تفاوت امروز با شرایط دو دهه گذشته، «تفاوت از زمین تا آسمان است». روشن است، عمده عزیزانی که هم اکنون در حال تحصیل در مقاطع دکترای تخصصی (و حتی مقاطع ارشد) بوده و یا در طول چند سال اخیر در این مقاطع دانش آموخته شده و به عضویت هیات علمی (چه آموزشی و چه پژوهشی) درآمدهاند، در این فضای تشریح شده فوق، به یادگیری این علوم پرداختهاند. ضمن اینکه قصد ورود به این موضوع که در شرایط فعلی نیز این وضعیت تغییر قابل ملاحظهای پیدا ننموده است را، نیز ندارم !!!!
بطور خلاصه باید عرض کنم که همراه با تغییرات بسیار گسترده در سطح پژوهشهای انجام شده در تمامی علوم و گرایشهای علمی جهان و همچنین تغییرات بسیار گسترده در علوم مرتبط با «تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از پژوهشها»، یعنی علم آمار کاربردی، «دانش روششناسی پژوهشها» نیز بطور بنیادی دستخوش تغییر قرار گرفت.
از آنجا که حاصل این تغییرات در بستر «نگارش علمی» حیطه ها یا رشته های علمی مختلف، قابل مشاهده و ارزیابی است، کافی است، هر یک از بزرگواران که نسبت به موضوعات پیشگفت تردیدی دارد، وضعیت مقالات علمی هر یک از رشتههای علمی را در سالهای 2018 با مقالات همان حیطه در 20 سال قبل از آن، یعنی سالهای 1998 یا 1999، مقایسه نماید.
نمودار 1) وضعیت بروندادهای علمی رشته های علمی مختلف در کشور ایران در سالهای 18-2017
نمودار 2) وضعیت بروندادهای علمی رشته های علمی مختلف در کشور بلژیک در سالهای 18-2017
اما ارزیابی وضعیت پژوهشی کشور، در حیطه یا فیلد علمی «روانشناسی»، واقعیتهای دیگری را هم به ما نشان میدهد. متاسفانه علیرغم پتانسیلهای بسیار بزرگ و قوی که از منظر نیروی انسانی (در تمام سطوح از گروههای دانشجویی گرفته تا متخصصین، مشاوران، کارشناسان، پژوهشگران و اعضای محترم هیات علمی این گروه و گروههای وابسته به آن)، در این عرصه وجود دارد، لیکن وضعیت تولید پژوهشهای علمی و آکادمیک، بخصوص پژوهشهایی که به نگارش مقاله یا مقالات منجر میشوند، شرایط قابل قبولی ندارند.
با مرور شاخصهای کمّی و کیفی بروندادهای پژوهشی در کشورایران و مقایسه آن با برخی کشورهای همتراز با کشورمان از نظر شاخصهای تولید علم، متوجه این شکاف در حیطه علمی روانشناسی میشویم. در تصویرهای 1 و 2، بترتیب وضعیت بروندادهای علمی کشور ایران و بلژیک در سال 2018-2017 به تفکیک رشتهها یا گرایشهای مختلف، از منظر دو شاخص «متوسط استنادات به ازای هر مقاله» و «شاخص H»، مقایسه گردیده است. ضمن اینکه بزرگی قطر دایره متناسب با هر رشته یا گرایش، خود نشاندهنده تعداد مقالات علمی در سالهای مورد نظر بوده که از این منظر نیز، تفاوت فاحشی بین کشور ایران و بلژیک، مشاهده میگردد.
بنابراین با مرور شاخصهای سه گانه تعداد مقالات منتشره در سال، تعداد متوسط استنادات به ازای هر مقاله و شاخص H، در مقالات فیلد روانشناسی، بین دو کشور ایران و بلژیک در می یابیم که تعداد مقالات منتشره در سال در کشور بلژیک حدود 2.7 برابر ایران، شاخص استنادات به ازای هر مقاله حدود 1.5 برابر ایران و شاخص H این مقالات در کشور بلژیک، حدود 3 برابر این شاخص در مقالات مشابه کشور ایران میباشد.
بررسیهای بنده نشان داده است که فاصله یا شکاف بین وضعیت تولید یا بروندادهای علمی کشورمان با کشورهای همتراز، که سهم قابل توجهی از آن، میتواند منتسب به دانش و مهارتهای پژوهشگران این حیطه باشد، معلول دو عامل مشخص است:
بدیهی است که اگر از منظر مداخله/ مداخلات، با هدف تغییر وضع موجود، به شکاف فوق بنگریم، متوجه دشواری این شرایط خواهیم شد. یک نکته مهم، توجه به هر دو عامل فوق در برنامه های مداخلهای است. چنانچه مداخلات آموزشی مورد نظر، فاقد توجه لازم به هر دو بعد مربوطه باشد، نمیتوان انتظار نتایج قابل قبولی را داشت. به همین خاطر در این دوره آموزشی، تلاش بر این است تا به عوامل زمینه ای هر دو عامل سببی، توجه گردد. فلذا این بدین معناست که در محتویات آموزشی این دوره، علاوه بر توجه جدی به مبانی و راهکارهای «روش شناسی» و «آمار کاربردی» در فیلد روانشناسی و تلاش در جهت مستقر نمودن یک دیدگاه کاربردی به پژوهشگران و فراگیران این دوره آموزشی، به «روندهای اخیری» که آنها نیز موجبات تشدید شکاف بین دانش و مهارتهای پژوهشگران کشورمان با متوسط پژوهشهای دنیا گردیده، توجه جدی خواهد شد.
البته لازم به ذکر است که در مطلوبترین و یا ایدهآلترین وضعیت ممکن از مداخلات آموزشی بهینه، چنانچه در کنار دو مولفه مهم «متدولوژی» و «آمار کاربردی»، مولفه مهم و کاربردی «نگارش علمی» نیز مورد توجه قرار نگیرد، نمیتوان اهداف عملی و یا کاربردی حاصل از این آموزشها را تحقق یافته در نظر گرفت. همانطور که در تحلیل پیشگفت وضعیت موجود تولید بروندادهای علمی متخصصین حیطه روانشناسی، اشاره گردید، عمیقترین شکاف و فاصله در وضعیت مقالات منتشره کشورمان با سایر کشورهای نزدیک به ما، قابل مشاهده میباشد. بنابراین در یکایک موضوعات و عناوین مباحث آموزشی، ترجمان موضوعاتی که مورد آموزش قرار میگیرد، باید منجر به ارتقاء دانش و مهارت فراگیران و شرکت کنندگان در مورد نگارش مقالات گردد. یکی از تفاوتهای این دوره آموزشی با بسیاری از دورههای مشابه، در این است که توجه به مقوله «نگارش مقالات»، بسیار جدی است. به عنوان مثال، در مبحث «رگرسیون خطی ساده و چندگانه»، بعد از تدریس این مبحث که توام با در نظر گرفتن کلیه ملاحظات «روش شناسی» و «آمار کاربردی» این مبحثٍ، به شیوه نگارش «متد» و همچنین شیوه نگارش جدول / جداول، بعنوان خروجی «یافتهها»، توجه جدی خواهد شد.
آیا این دوره آموزشی، برای تمام متخصصین، اعضای محترم هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی فیلد روانشناسی، ضروری است یا خیر ...؟!؟
بنظر بنده که نزدیک به دو دهه را در امر آموزش تخصصی و حرفهای علوم روششناسی، آمار کاربردی و نگارش علمی، در فیلدها و یا حیطه های مختلف، صرف نمودم، تمامی گروههای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی) و همچنین تمامی دانش آموختگانی که مشغول فعالیتهای حرفهای و عملی بوده، حال چه این فعالیتها در قالب عضویت هیات علمی باشد و چه نباشد، نیازمند این دوره آموزشی و همچنین آموزشهای تکمیلی پس از آن هستند.
بدون کسب این دانش و مهارتهای مربوطه مرتبط، نمیتوان انتظار رشد کمّی و کیفی پژوهشهایمان را در آینده داشته باشیم و شاید مهمتر اینکه انتظار رشد کیفی انتشار مقالاتمان نیز، یک انتظار بیهوده و دست نیافتنی است. بسیاری از شما عزیزان، در حال تجربه بخش Plateau منحنی فعالیتها یا بروندادهای پژوهشیتان هستید. به عبارت دیگر، پس از رسیدن به درجات معینی از ارتقاء پژوهشهایتان، دیگر به یک سطح ایستا و یا ثابتی از کیفیت رسیدهاید، که به هیچ عنوان رضایت شما را برآورده نمیسازد. حال، اگر بخواهید، این شرایط که به یک سیکل معیوب میماند را بشکنید، راهکاری اثربخشتر از این دوره آموزشی را نمیتوانم به شما بزرگواران، پیشنهاد نمایم.
حال با این توضیحات که امیدوارم نقش روشنگری برای این دوره داشته باشد، به بیان سرفصلهای مهم این دوره، میپردازم.
چرا در این دوره آموزشی، مبانی و راهکارهای دو بخش مهم و نسبتاً مجزای «روششناسی» و «آمار کاربردی» در قالب یک دوره آموزشی، طراحی گردیده است ؟
هر چند ممکن است که دو مبحث «متدولوژی پژوهشها» و «آمار کاربردی»، از منظر تئوری و در نگاه اول، دو مبحث مجزا، در نظر گرفته شوند که آموزشهای مجزّایی را نیز طلب نمایند، لیکن همبستگی نسبتاً بالایی که این دو مبحث از نظر محتوایی به یکدیگر داشته و دارند و همچنین برخی الزامات پیشنیازی که در سطح مباحث خرد هر یک از موضوعات فوق، خودنمایی مینماید، موجب شده که بنده در طراحی آموزشهای مورد نیاز گروه هدف، رویکرد ادغام این دو مبحث مهم را انتخاب نمایم. خوشبختانه این رویکرد، علاوه بر فواید فوق، به صرفه جویی زمانی در ارائه محتوای آموزشی مورد نیاز فراگیران یا گروه هدف نیز کمک شایان توجهی مینماید.
ادامه دارد ....!!!
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |